پارت ۵۸

* الان که فکر میکنم رفتار ته باهام خیلیم خوبه
+ کوک واقعا اون روزی که من فاز تو رو بفهمم عروسیمه
حرصم گرفت اداش و در اوردم
+ کوککک ...
که یهو در باز شد
الدنگ : به به ببین کی اینجاست ؟ فکر کردی میتونی از دستم در بری
که چشمش به من افتاد
الدنگ : که نمیدونستی کجاست یه کاری کنم مرغای هوا به حالت زار بزنن
و رفت
دو روز به همین منوال گذشت که اینار پارک با بابام اومد
مرتیکه: کوک چرا از زندگی من محو نمیشی ؟
الدنگ : به نظرت چه تنبیهی براشون در نظر بگیریم ؟
مرتیکه: همونی که توافق کردیم
الدنگ : صد در صد
مرتیکه : لااقل باید یه سودی برای ما داشته باشید
با هر حرف یه قدم بهمون نزدیکتر میشدن
+ از جونمون چی میخواید ؟
الدنگ : فقط میخوایم ازدواج کنید آیا کاری بدی میکنیم ؟
* من با اون سگ ازدواج نمیکنم اولا دوما من خودم دوست پسر دارم
مرتیکه : اونوقت کی این حق و بهت داده که خودت برای خودت جفت انتخاب کنی ؟
+ اللهههه ماه ( داد زد )
الدنگ : اجازه امگا ها دست پدراشونه
* اینو کی گفته ؟
مرتیکه : ( یه سیلی به صورت کوک زد ) مننننن
پارک دست جیمین و به زور گرفت با خودش برد
مرتیکه : عین آدم باهام راه میای وگرنه ...
* وگرنه چی ؟ چی دیگه برام باقی مونده که میخوای بگیری ؟ هاااااااا
جئون یه سیلی دیگه به طرف دیگه صورتم زد
دیدگاه ها (۲)

پارت ۵۹

پارت ۶۰

پارت ۵۷

پارت ۵۶

کیوت ولی خشن پارت ۲۴شب شد تو رفتی روی تخت دراز کشیدیا.ت تو ذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط